توضیحات
خانه سرد و ساکت است انگار آب مردهشورخانه پاشیده باشند به همه جای آن، بااین که سه مستاجر زندگی میکنند که با خود صاحبخانه میشوند چهار خانواده. همه هم بچهدار و شلوغ اما از همان دم در ناله های مادرم را میشنوم فقط؛ مخصوصا سوختمهای او پشت چشمهام را میسوزانند. انگار یک مشت فلفل سرخ را با دماغم کشیده باشم بالا.
محمد ایوبی در این رمان خود هم مثل دیگر آثارش، جنوب ایران را به عنوان محلی برای رخ دادن اتفاقات داستان انتخاب کرده است و در پسزمینهی داستان روز گراز، به فرهنگ و سنتهای بومی این خطه میپردازد. ایوبی در این رمان، ماجرای زندگی شخصیتی به نام حبیب را از کودکی تا پیری روایت میکند. رمان روز گراز دربارهی مردی فاقد ارادهی عقلانی است که بدون بهرهگیری از قوهی عقل و منطق، با زندگی و آدمها روبهرو میشود.
بخشی از کتاب روز گراز
وقتی توضیح میدهی، حتی اگر برای خودت و توی دلت هم که باشد، سبک و راحت میشوی!
طعنه مشت نیست که بخوری، یک ساعت، دو ساعت، یک روز، دو روز حتی یک ماه، دو ماه زیر چشمت بادمجانی باشد و درد بکند، طعنه خیلی خیلی ناکار میکند حتی آنهایی که لیاقت طعنه را دارند، سختشان است…
چرا باید از دروغ غافل شد؟ با دروغ هر واقعه را هزار نوع میتوانی ساخت، در صورتی که راست جز یک شکل ندارد. شکلی که مسلما توی ذوق هم میزند.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.